۱۳۹۶ مهر ۴, سه‌شنبه

۵مهر ۱۳۶۰-روزی که شعار مرگ بر خمینی،برای نخستین بار در ایران طنین‌افکن شد




مرگ بر خمینی، افتحارآمیزترین شعار زمان در سال ۱۳۶۰
-گزارشی از حماسه پنجم مهر 

به‌راستی آیا از خود سؤال کرده‌ایم،‌ چگونه خمینی از محبوب‌ترین شخصیت به منفورترین فرد عالم تبدیل شد؟ به‌لب آوردن این واقعیت به‌عنوان یک سؤال، شاید ساده به زبان بیاید. طرح آن ممکن است برای بسیاری از ما از تازگی افتاده باشد و تصور کنیم خمینی همیشه منفور بوده و اتفاق خاصی نیفتاده است و...
هنگامی خوب می‌توانیم به عمق این سؤال پی ببریم که بتوانیم دو سر طیف محبوب‌ترین و منفورترین را در مورد خمینی به تصویر بکشیم.



در امتداد دیگر حماسه‌ها  
هر ملتی برای خودش حماسه‌هایی دارد، روزهایی پرافتخار که در تاریخ خود به آن حماسه‌ها می‌بالد و داستان آنها را نسل اندر نسل به فرزندانش منتقل می‌کند.
حماسه‌هایی هم‌چون کاوه آهنگر، مزدک، گردآفرید، بابک، یعقوب لیث و...
 برخی حماسه‌ها، فراتر از دایره یک قوم یا ملت را تحت تاثیر قرار می‌دهند مانند حماسه‌ عاشورا و داستان امام حسین که برای آزادی، همه چیز و همه کس خود را بی‌دریغ فدا کرد. 
برخی حماسه‌ها هم هستند که شاید اکنون کسی شائبه عظمت، آن هم در چنین حد و اندازه‌هایی را برای کسی تداعی نکند اما از هم‌‌اکنون می‌توان حدس زد که «مهر و نشان» حماسه به پیشانی‌‌شان خورده و با گذشت زمان، بزرگ و بزرگتر خواهند شد، اگر نه در حد حماسه‌ها و اساطیر فوق‌الذکر اما بی‌شک در ردیف افتخارات تاریخی مردم ایران به ثبت خواهند رسید و در آینده از آنها بیشتر و بیشتر گفته خواهد شد. تا روزی که در جایگاه واقعی خود در ردیف حماسه‌های این سرزمین قرار بگیرند.


ویژگی‌های بچه‌های ۵ مهر ۶۰ 
آن روز بچه‌هایی پا به میدان مبارزه با مهیب‌ترین هیولای تاریخ معاصر ایران نهادند که حرف‌های شگفت‌انگیزی می‌زدند. آن جوانان که تازه از میدان مبارزه با دیکتاتوری سلطنتی فارغ شده بودند، اندیشه‌هایی سترگ داشتند! تعجب نکنید، در فرازهای بعدی این نوشته، برخی نوشته‌های کوتاهشان را بخوانید و قضاوت کنید. برخی با درک تاریخی عمیقی درباره حادثه خمینی صحبت می‌کنند و برخی دیگر آن‌چنان ژرف‌کاوانه، هزارتوی انسان را با کلماتشان درمی‌نوردند که پیش از آنها حتی تصورش هم مشکل بود، آن هم جوانانی که سن و سالشان اقتضای درک «آن‌همه» را نمی‌داد! 
جوانانی که به‌رغم تمام کم سن و سالی‌ اما به درک محضر مبارزه با دیکتاتوری شاه در آخرین فراز آن رسیده بودند و پس از آن نیز با گنجینه اندیشه‌های انقلابی مجاهدین و ۲سال و نیم رزم و آزمون میدانی، آبدیده شده بودند. انقلابیونی استثنایی!

درسهایی از حماسه۵مهر

سی و هفت سال پیش پایه‌های نظام ولایت فقیه خمینی در تهران به لرزه افتاد.
روز ۵مهر سال۶۰ برای اولین بار میلیشیای قهرمان مجاهدین به‌صورت سرجمع در نقاط مختلف تهران و چند شهر دیگر به خیابانها ریختند و با شعار «مرگ بر خمینی» بت و هیبت خمینی دجال را شکستند. اینگونه هیبت خمینی که روزگاری عکس خود را در ماه نشان می‌داد، توسط میلیشیای مجاهد خلق درهم شکسته شد. 
در این روز به یمن پاکبازی بی‌نظیر مجاهدین و میلیشیای قهرمان مجاهد خلق، تصویر کریه‌ترین و خونریزترین دیکتاتور معاصر در چهره منحوس خمینی به مردم ایران نشان داده شد. 
مجاهدین از نیمه شهریور سال ۶۰تا اوایل مهر و سپس در اوج خودش در روز ۵مهر در تهران و برخی دیگر از شهرستانها، به آزمایش یک قیام جانانه و راهگشای شهری روی آوردند و سنگین‌ترین بهای خونین را هم پرداختند.
نخستین هدف مجاهدین، مطرح کردن شعار «مرگ بر خمینی» و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه‌ اجتماعی نداده بود و جرأت و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و بت استبداد دینی خمینی را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند. 
پیام مجاهدین، قشر پیشتاز جوان، دانشجویان و دانش‌آموزان هوادار مجاهدین این بود: «ای جلاد ننگت باد» - «مرگ بر خمینی» - «زنده باد آزادی» - «شاه سلطان خمینی مرگت فرا رسیده». 
دومین هدف مجاهدین، به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی در تهران و برخی شهرستانها بود تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، آیندگان گواهی بدهند که مجاهدین مضایقه نکردند. چرا که مجاهدین هر چند الگوی سقوط رژیم شاه را قابل تکرار نمی‌دانستند، اما می‌خواستند به میدان آوردن عنصر اجتماعی را یک بار دیگر بیازمایند. البته همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، در اثر شدت سرکوب رژیم خمینی، جواب منفی بود.
در همان روز 5مهر 1360، بنا‌ به دستور خمینی دجال هزاران جوان بی‌محاکمه تیرباران شدند؛ بدون آن که حتی نامشان را گفته باشند. شتاب رژیم در اعدامهای خیابانی و فتواهای پیاپی خمینی که از جانب نمایندگان و سخنگویانش در رادیو و تلویزیون اعلام می‌شد، حکایت از ترس و وحشت خمینی از مجاهدین و قیام بود. حتی رژیم خمینی شماری از پاسداران و کمیته‌چی‌های خود را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین در تهران دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویان در اوین، قسم و آیه‌های آنها را که علیه مجاهدین می‌جنگیدند، باور نکردند؛ حتی فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها داده نشد و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از «منافقین» از همین کارتها جعل کرده‌اند! و اینچنین آنها (پاسداران خودش) را هم سر ضرب و به اشتباه اعدام کرد. 
شش روز قبل از قیام مسلحانه ۵مهر مجاهدین در تهران، آخوند موسوی تبریزی، «دادستان کل انقلاب» خمینی، گفته بود: «هر کس در برابر این نظام و امام بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمی‌اش را زخمی‌تر کرد که کشته شود... هرکس از اطاعت امام خارج شود و در برابر نظام بایستد حکمش اعدام است». (کیهان- ۲۹شهریور ۶۰). 
آخوند محمدی گیلانی، «حاکم شرع» خمینی در تهران، نیز گفته بود: «... محارب بعد از دستگیری توبه‌اش پذیرفته نیست... کشتن به شدیدترین وجه، حلق‌آویز کردن به فضاحت‌بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود... اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند، دستگیر شوند [و] در کنار دیوار همان جا آنها را با گلوله بزنند... قاضی می‌بایست یک مقدار قسی باشد». (کیهان-۲۹شهریور ۶۰). 
شش روز بعد از تظاهرات ۵مهر مجاهدین در تهران این بار آخوندهاشمی رفسنجانی به صحنه آمد و گفت: «‌۴حکم بر اینها (مجاهدین) لازم‌الاجراست: ۱ـ‌کشته شوند؛ ۲ـ بدار کشیده شوند؛ ۳ـ دست و پایشان قطع شود؛ ۴ـ‌اینها از جامعه جدا شوند... اگر آن روز (منظورم اوایل انقلاب است) ۲۰۰نفر از اینها (مجاهدین) را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز این‌قدر نمی‌شدند». (روزنامه اطلاعات- ۱۱مهر ۶۰). 
با این وجود و با همه وحشیگریهای قرون‌وسطایی و مافوق تصور، این خمینی خون‌آشام و جلاد بود که روز 5مهر 1360، با شعار «مرگ بر خمینی» و «شاه، سلطان خمینی، مرگت فرا رسیده»، در ذهن توده‌های مردم ایران به گور سپرده شد. 

نشریه مجاهد شماره ۴۰۷مورخ ۳۱شهریور ۱۳۷۷، اسامی ۱۱۴۲تن از شهیدان پاکباز تظاهرات ۵مهر مجاهدین را به چاپ رساند و در این باره نوشت: «بخش عمده اسامی این فهرست را نسل جوان و پرشور انقلابی ایران تشکیل می‌دهد. ۶۳۲تن از این شهیدان، جوانان زیر ۲۵سال هستند. از میان آنها ۱۷۶تن از ۱۱تا ۱۸ساله هستند. اسامی ۸۱۵تن را رژیم خمینی در روزنامه‌هایش اعلام کرده است. ۹۴۲تن تیرباران، ۴تن حلق‌آویز و ۳۳تن در زیر شکنجه شهید شده‌اند. ۲۴۷دانش‌آموز و ۲۰۹دانشجو در شمار این شهیدان هستند».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر